همهی ما هر از گاهی روزهای هفته را تشخیص نمیدهیم و یادمان نمیآید در کدام روز هفته هستیم. حالا این حالت رسماً به عنوان پدیدهای علمی ثبت شده و بررسیهای جدید نشان میدهند که این وضعیت در روزهای میانی هفته شدت بیشتری مییابد. روزهای ابتدایی و انتهایی هفته معمولاً با احساسات مثبت و منفی مشخصی همراه هستند و به همین دلیل راحتتر به خاطر سپرده میشوند اما روزمرگی و یکنواختی حاکم بر روزهای میانی هفته موجب میشود نتوانیم آنها را از هم تشخیص دهیم.
حدود ۱۲۰۰ نفر در این بررسی شرکت داشتند؛ پرسشنامهای به این افراد داده شده و از آنها خواسته شد بگویند امروز شبیه به کدام روز هفته به نظر میرسد و دلیل خود برای انتخاب روز و صفاتی که به نظرشان برازندهی آن روز بود را نیز ثبت کنند؛ سرعت پاسخگویی آنها نیز ثبت شد. نتیجه این که روزهای میانی هفته به این دلیل چندان به یاد ماندنی نیستند که خاطراتی که از آنها در ذهن ثبت میشود پراکنده و مشابه هستند. اما روزهای انتهایی و ابتدایی هفته به دلیل داشتن تصاویر ذهنی متضاد، متفاوت و مختص به خود آسانتر به خاطر سپرده میشوند.
بیشتر افراد صفات منفی مانند «خستهکننده»، «شلوغ» و «خستگی» را به روز اول هفته نسبت میدادند در حالی که روز پایانی هفته با صفات مثبتتری مانند «رهایی»، «میهمانی» و «آزادی» توصیف شدند. بخشی از این بررسی در طول هفتهای انجام شد که روز نخست آن با یک تعطیلی مصادف شده بود و این تعطیلی اضافه همه چیز را پیچیدهتر کرد! بسیاری از شرکتکنندگان میگفتند احساس میکنند یک روز از تقویم عقب ماندهاند و همین حس بر اهمیت ثابت بودن روزهای اول و آخر هفته تاکید داشت. به طور کلی ۴۰ درصد از شرکتکنندگان روزهای هفته را با روز قبلی یا بعدی اشتباه میگرفتند و بیشتر این اشتباهها نیز در مورد روزهای میانی هفته رخ میداد.
چرخهی هفت روزهی هفته از زمان تولد افراد دائماً تکرار میشود و ما معتقدیم همین تکرار موجب میشود هر یک از روزهای هفته ویژگیهای شخصیتی خاص خود را پیدا کنند. بسیاری از شرکت کنندگان در بررسی ما میگفتند که روزی که در آن هستیم حس یکی دیگر از روزهای هفته را دارد که در بیشتر موارد این حالت در روزهای میانی هفته رخ میداد. میتوانیم اینطور نتیجهگیری کنیم که چرخههای زمانی حتی اگر بر پایهی قراردادهای اجتماعی باشند، همچنان میتوانند بر شکلگیری شناخت ما اثرگذار باشند.

